sinlife







نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





سایه ای در مه

سایه ای می شود مرا در مه

جیغ هایی میان یک بن بست

کم کمک خسته می شوی از خود

کم کمک، ساده می روی از دست

 

روح های همیشه سرگردان

توی جاده مرا پرستیدند

این جسد هم جنازه شد، گندید

سایه ها ناشیانه خندیدند

 

قطره قطره به درد می ریزی

می روی تا نهایت مرداب

در تنم یک ستاره می میرد

شعله ای شعله می کشد در آب

 

هی زنی جیغ می زند در من

کودکی از هراس می میرد

دائما ً پرت می شوم از خود

دست من را کسی نمی گیرد

 

هی مرا پلک می زند یک ترس

توی شب یک کلاغ می رقصد

سایه تا ماه می رسد اما…

نم نمی از چراغ می رقصد

 

حس تکرار بوسه ام در تو

روی لبهات/ خنده سانسور شد

کشتن بغض های پر تردید

تب، جنون، گریه... صحنه ها پر شد

 

نقش معصوم چشم های تو

توی این نقش های تکراری

گریه ات را گریم مخفی کرد

من... و یک عالمه خودآزاری

 

در شب احساس شمع جاری بود

پرده بالا نرفت تا امشب...

شب بدون تو دفتری کهنه ست

من بدون تو مرده ام در تب

 

صحنه از بوی خون تو لبریز

سالن از گریه درد می گیرد

مردم اصلا ً تو را نمی فهمند

مردم اصلا ً...

که مرد می میرد!



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






[+] نوشته شده توسط AmiR در 20:16 | |